جدول جو
جدول جو

معنی هدیه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

هدیه کردن
بعنوان پیشکشی وتحفه چیزی بکسی دادن: (زان لب چون آتش هدیه کن یک بوس خشک گرچه برآتش ترا مهری زعنبر ساختند) (خاقانی)
تصویری از هدیه کردن
تصویر هدیه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هدنه کردن
تصویر هدنه کردن
آشتی کردن: سازش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهیه کردن
تصویر تهیه کردن
فراهم کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پدید کردن
تصویر پدید کردن
آشکار کردن هویدا کردن ظاهر کردن ابراز و اظهار کردن شرح انصراح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخیه کردن
تصویر بخیه کردن
بخیه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردیف کردن
تصویر ردیف کردن
جورکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدیت کردن
تصویر جدیت کردن
کوشش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیث کردن
تصویر حدیث کردن
حکایت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکیه کردن
تصویر تکیه کردن
اعتماد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
ترسانیدن بیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدی کردن
تصویر تهدی کردن
راه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پویه کردن
تصویر پویه کردن
رفتن به نرم و نه بشتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تادیه کردن
تصویر تادیه کردن
پرداختن وا پس دادن پرداختن گزاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مویه کردن
تصویر مویه کردن
زاری کردن، نوحه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خدعه کردن
تصویر خدعه کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، فریفتن، چپ رفتن، نیرنگ ساختن، غدر کردن، مکایدت کردن، گربه شانه کردن، پشت هم اندازی کردن، کید آوردن، حقّه زدن، شید آوردن، ترفند کردن، نارو زدن، مکر کردن، سالوسی کردن، تبندیدن، غدر اندیشیدن، تنبل ساختن، گول زدن، اورندیدن، دستان آوردن، غدر داشتن
فرهنگ فارسی عمید
نفرین کردن لعنت کردن: زه ای کسائی احسنت گوی و چونین گوی بسفلگان بر فریه کن و فراوان کن. نفرین کردن لعنت کردن: همی کرد بر رهنمایش فریه چوره را رها کرد و آمد به دیه
فرهنگ لغت هوشیار
گریستن اشک ریختن: گیتی برو چو خون سیاوش گریه کرد خون سیاوشان زد و چشمش روان برفت. (بدایع سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه کردن
تصویر مایه کردن
سرمایه ساختن، فراهم آوردن سرمایه، مایه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مویه کردن
تصویر مویه کردن
گریه و زاری و نوحه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میده کردن
تصویر میده کردن
آرد را بصورت میده درآوردن، نان میده ساختن، نرم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هدیه دادن
تصویر هدیه دادن
پیشکش دادن ارمغان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
آیفت آوردن، ارمغان آوردن، چیزی را برسم پیشکش تقدیم کردن تحفه آوردن: (شمع وحلواویکی جامه لطیف هدیه ظورد وبیامد شب الیف) (مثنوی) (تا مرا بوبکر نام ازشهرتان هدیه ناریدای رمیده امتان) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
هاچیدن نیدن آنیهیدن جامنیدن زامنیدن وازنیدن هاختن هختن ویتاردن راهنمایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزینه کردن
تصویر هزینه کردن
صرف کردن مال و پول و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هریسه کردن
تصویر هریسه کردن
پخته هریسه مهراکردن
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است اندازه کردن، پیمودن زمین پیمودن اندازه گرفتن، مساحت کردن: بهر طفلی نو پدرتی تی کند گرچه عقلش هندسه گیتی کند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریه کردن
تصویر فریه کردن
((~. کَ دَ))
نفرین کردن، لعنت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ندبه کردن
تصویر ندبه کردن
زاری و شیون کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهیه کردن
تصویر تهیه کردن
Supply
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تهویه کردن
تصویر تهویه کردن
Ventilate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
Threaten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شدید کردن
تصویر شدید کردن
Intensify
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گریه کردن
تصویر گریه کردن
Lament, Bawl, Cry, Mourn, Sob, Tearfulness, Weep
دیکشنری فارسی به انگلیسی