- هدیه کردن
- بعنوان پیشکشی وتحفه چیزی بکسی دادن: (زان لب چون آتش هدیه کن یک بوس خشک گرچه برآتش ترا مهری زعنبر ساختند) (خاقانی)
معنی هدیه کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشتی کردن: سازش کردن
فراهم کردن
آشکار کردن هویدا کردن ظاهر کردن ابراز و اظهار کردن شرح انصراح
بخیه زدن
جورکردن
کوشش کردن
حکایت کردن
اعتماد کردن
ترسانیدن بیم کردن
راه یافتن
رفتن به نرم و نه بشتاب
پرداختن وا پس دادن پرداختن گزاردن
زاری کردن، نوحه کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، فریفتن، چپ رفتن، نیرنگ ساختن، غدر کردن، مکایدت کردن، گربه شانه کردن، پشت هم اندازی کردن، کید آوردن، حقّه زدن، شید آوردن، ترفند کردن، نارو زدن، مکر کردن، سالوسی کردن، تبندیدن، غدر اندیشیدن، تنبل ساختن، گول زدن، اورندیدن، دستان آوردن، غدر داشتن
نفرین کردن لعنت کردن: زه ای کسائی احسنت گوی و چونین گوی بسفلگان بر فریه کن و فراوان کن. نفرین کردن لعنت کردن: همی کرد بر رهنمایش فریه چوره را رها کرد و آمد به دیه
گریستن اشک ریختن: گیتی برو چو خون سیاوش گریه کرد خون سیاوشان زد و چشمش روان برفت. (بدایع سعدی)
سرمایه ساختن، فراهم آوردن سرمایه، مایه ساختن
گریه و زاری و نوحه کردن
آرد را بصورت میده درآوردن، نان میده ساختن، نرم کردن
پیشکش دادن ارمغان دادن
آیفت آوردن، ارمغان آوردن، چیزی را برسم پیشکش تقدیم کردن تحفه آوردن: (شمع وحلواویکی جامه لطیف هدیه ظورد وبیامد شب الیف) (مثنوی) (تا مرا بوبکر نام ازشهرتان هدیه ناریدای رمیده امتان) (مثنوی)
هاچیدن نیدن آنیهیدن جامنیدن زامنیدن وازنیدن هاختن هختن ویتاردن راهنمایی کردن
صرف کردن مال و پول و جز آن
پخته هریسه مهراکردن
پارسی است اندازه کردن، پیمودن زمین پیمودن اندازه گرفتن، مساحت کردن: بهر طفلی نو پدرتی تی کند گرچه عقلش هندسه گیتی کند. (مثنوی)
زاری و شیون کردن
Ventilate
Threaten
Intensify
Lament, Bawl, Cry, Mourn, Sob, Tearfulness, Weep